برای برقراری ارتباط موثر با دیگران باید خود را به طور کامل بشناسید و بتوانید احساسات و عواطف خود را به درستی در موقعیتهای مختلف مهار کنید. برقراری ارتباط موثر سبب میشود دیگران به شما احترام بگذارند و اعتماد داشته باشند.
ارتباط موثر زندگی را ثمربخش میکند، اما به شرطی که مهارتهای این ارتباط را بیاموزیم. اگر در برقراری ارتباط چندان موثرعمل نکنید، زندگی خود را در یک یا چند بعد، ناقص خواهید دید.
۱۰ راز
تا زمانی که مهارت «ارتباط موثر» نداشته باشید، نمیتوانید به یک رهبر بزرگ تبدیل شوید. البته منظور من این نیست که بیایید و پر حرف شوید! برای تبدیل شدن به یک شخص با توانایی برقراری ارتباط موثر، میتوانید فرض کنید دنیا برای شما مثل یک دانشگاه است و باید مدام چیزهایی از آن یاد بگیرید.
حتی چیزهایی فراتر از آنچه که در دانشگاه میتوان آموخت. در کلاس درس، ما یاد میگیریم روی بیان، کلمات، شخصیت، دستور زبان و … تمرکز کنیم اما نکات ظریفتری هم وجود دارد که شما باید بیاموزید تا بتوانید نقش یک رهبر را ایفا کنید.
در این مقاله میخواهیم چند ویژگی ارتباط موثر را بیان کنیم که با استفاده از آنها، در ارتباط های خود به نتایج بهتری میرسید. برای رسیدن به این چند ویژگی مهم، رفتار رهبران بزرگ جهان مورد بررسی قرار گرفته است. مهارت ارتباط موثر، یک ویژگی ضروری برای موفقیت حرفهای است و یک مهارت بین فردی، بین گروهی و فرا گروهی بهشمار میرود. هر دانش و مهارتی، تنها زمانی باارزش است که قابلیت توسعه داشته باشد.
یکی از مشخصاتی که در اشخاص دارای روابط موثر، مشترک است، موقعیتشناسی و دارا بودن حس آگاهی بالاست. موفقترین افراد در ارتباط موثر، آنهایی هستند که بیشتر گوش میدهند و به همه چیز دقیق نگاه میکنند. بهترین افراد در زمینهی ارتباط موثر، افرادی هستند که در شخصیتشناسی تبحر ویژهای دارند. این افراد توانایی این را دارند که با توجه به خلقوخوی دیگران و حتی گروهها، خصوصیات و ویژگیهای شخصیتی آنها را حدس بزنند.
این افراد کسانی هستند که زبان بدن را به خوبی میدانند، نوع نگرش افراد دیگر و طرز برخورد آنها با مسائل مختلف را پیشبینی میکنند و میدانند هر گروه از افراد، ارزشها و نگرانیهایشان در ارتباطات اجتماعی را چگونه بروز میدهند. افراد دارای ویژگی برقراری ارتباط موثر، نهتنها به خوبی میتوانند محیط اطراف خود را شناسایی کنند، بلکه توانایی خارقالعادهای در زمینهی انطباق خود با محیط اطراف دارند.
به نظر میرسد افراد مورد نظر، هوش هیجانی بالایی داشته باشند؛ چون قادرند بدون کلنجار رفتن یا مجادله با محیط، با آن کنار بیایند. در واقع فرقی نمیکند که طرف مقابل آنها چه کسی باشد. آنها این مهارت را دارند که با هر فرد یا گروهی با هر نوع ویژگی و طرز برخورد، ارتباط برقرار کنند.
باتوجه به مشخصاتی که دربارهی افراد با توانایی ارتباط موثر گفته شد، چگونه میتوانیم بفهمیم که مهارتهای ما در این زمینه به کمال رسیده است و آمادهایم که به یک شخص با مهارت ارتباط موثر تبدیل شویم؟
جواب این است که شما باید به نقطهای رسیده باشید که در تعاملات خود با افراد دیگر به طور مداوم از ۱۰ اصلی که در ادامه دربارهی آن صحبت خواهیم کرد، استفاده کنید.
1- دو رو و ریاکار نباشید:
هیچکس دوست ندارد با کسی کار کند که به او اعتماد ندارد. اگر مردم حس کنند رهبرشان شایستهی اعتماد است، از او حمایت میکنند و تمام خطراتی را که در مسیر وجود دارد، میپذیرند. اما اگر رهبر، شخصیت ضعیفی داشته باشد و افراد گروهش به ریاکاری او پی ببرند، هرگز آن طور که باید، نمیتوانند به رهبرشان اعتماد کنند. یادتان باشد فقط در صورتی اعتماد (به بهترین شکل خود) ایجاد میشود که صادقانه رفتار کنید، تفکر هوشمندانه داشته باشید و در تصمیمگیری ها قاطع باشید.
به خاطر داشته باشید اگر اعتماد وجود داشته باشد، بخشش و همدلی هم وجود دارد. مردم میتوانند افرادی را که به آنها اعتماد دارند، ببخشند. اما احتمالا خود شما هم نمیتوانید به راحتی کسانی را که به آنها اعتماد ندارید، ببخشید.
۲- رابطهی صمیمانه داشته باشید:
رابطهی صمیمانه به این معنی نیست که بگذارید همهی افراد، همه چیز را بدانند؛ این کار اصلا لزومی هم ندارد! اما مهم است که ارتباطات شما با افراد، دوطرفه باشد. نباید فقط شما صحبت کنید؛ اجازه بدهید افراد سازمان شما حس کنند به آنها اهمیت میدهید. وقتی روابط تا حدودی صمیمانه باشد، مکالمه، دلنشینتر و موثرتر خواهد بود. مردم تا زمانی که ندانند شما چقدر به آنها و احساسات آنها اهمیت میدهید، برای آنها مهم نیست که چقدر اطلاعات دارید یا اصلا چه میخواهید بگویید؛ این یک حقیقت است!
مدل کلاسیک تئوری کسبوکار میگوید رهبران باید تا حد امکان از کارکنانشان فاصله داشته باشند، یعنی رعایت جایگاه رئیس و تفاوتش با دیگران مهم است. اما من میگویم فاصله گرفتن و در سایه ماندن، اجازه نمیدهد که ارتباط، شکل واقعی خود را داشته باشد. اگر شما روابط خودتان با افراد یا کارکنان یا دوستانتان را توسعه ندهید و در سایه بمانید، هرگز نخواهید فهمید در ذهنشان چه میگذرد و زمانی از آن مطلع خواهید شد که برای هر اقدامی دربارهی هر نوع رابطهای، دیگر دیر شده است.
۳- صریح و ساده باشید:
یک شخصیت روشن، مشخص و دقیق بهتر از یک شخصیت پیچیده است. افراد در مواجه با شخصیتهای مرموز و پیچیده، کمتر احساس امنیت میکنند. بهتر است به جای اینکه طوری رفتار کنید که طرف مقابل حس کند قصد گیج کردن او را دارید تا خلع سلاح شود، بیاموزید که نیازی نیست با طرف مقابل بازی کنیم تا در رقابت با او جلو بیفتیم. اهداف خودتان را در نظر داشته باشید و سعی کنید به آنها برسید، ولی همانقدر هم به دیگران و اهداف آنها اهمیت بدهید.
با زیادهگویی و سردرگم کردن طرف مقابل، سعی نکنید پیروز میدان باشید. نکتهی مهم دیگر هم این است که اگر همیشه صریح باشید و مستقیم سر اصل مطلب بروید، شانس بیشتری برای برقراری ارتباط دارید و اشتیاق مخاطب هم برای شنیدن حرفهای شما بیشتر میشود. اما هرچقدر بیشتر به حاشیه بپردازید، زمان مکالمه به نظر طرف مقابل طولانیتر و کسلکنندهتر خواهد شد و او کمتر به صحبتهای شما گوش میدهد.
۴- دیگران را تحت تأثیر قرار بدهید:
بهترین افراد در زمینهی ارتباط موثر، تنها روی یادگیری و کسب مهارت یا دریافت اطلاعات تمرکز نمیکنند؛ آنها در انتقال ایده، اولویتبندی انتظارات، اقدامات الهام بخش و گسترش چشماندازهای خود مهارت خاصی دارند. همیشه به یاد داشته باشید که کلید تأثیرگذاری بر طرف مقابل، داشتن یک قلب خوب است. هرچه شما بیشتر روی کمک کردن به دیگران تمرکز کنید (یعنی بیشتر انرژی بگذارید تا بخواهید برای شما انرژی بگذارند)، به هدف رسیده اید.
شاید به نظر شما این دیدگاه اشتباه باشد و یا نتیجه نداشته باشد؛ اما بهتر است بیشتر از آنکه به نتیجه توجه کنید به فکر یک ارتباط درست باشید. ممکن است فکر کنید که با اهمیت دادن به خواستهی طرف مقابل، او از شما سوء استفاده میکند. اما مطمئن باشید اگر در همهی موارد به حفظ تعادل توجه کنید، به نتیجهی مطلوب خواهید رسید و حس نمیکنید از شما سوء استفاده شده است.
۵- ذهن باز داشته باشید:
در اغلب موارد پافشاری روی طرز فکرهای قدیمیمان که سالها با آنها زندگی کردهایم، بزرگترین عامل محدودکنندهی ما در برابر فرصتهای تازه خواهد بود. ویژگی یک رهبر خوب و یک فرد ماهر در ارتباط موثر، جبهه نگرفتن در برابر ایدهها و نظرات جدید است. این رهبر با میل و رغبت به دنبال این است که ذهن خود را برای پذیرش نظرات و مواضع مخالف آماده کند تا بتواند در صورت لزوم رضایت آنها را جلب کند و آنها را با خود همراه سازد.
من از اینکه افراد از دیدگاههای مخالف میترسند تعجب میکنم؛ در حالیکه واقعا باید علاقهمند و کنجکاو باشند که این نظرات را دریافت کنند و از آنها در جهت اهداف خود استفاده کنند. چون هر نظر تازه و متفاوتی افق تازهای از موضوع مورد نظر را در ذهن انسان باز میکند. با کسانی که با شما برخورد دارند گفتوگوی باز داشته باشید، بگذارید شما را به چالش بکشند، همین کشمکشها باعث پیشرفت شما میشود.
بهیاد داشته باشید مهم نیست که آنها با شما موافق باشند یا مخالف، اینکه شما نشان بدهید تمایل دارید با آرامش و صبر و حوصله به آنها گوش بدهید و به مباحثه با آنها بپردازید، مهم است. با ذهن باز با افراد تبادل نظر کنید و سعی کنید چیزهایی از یکدیگر یاد بگیرید.
۶- کمتر حرف بزنید و بیشتر گوش کنید:
مشخص است اینکه تنها شما صحبت کنید، به این معنا نیست که درگیر یک مکالمه شدهاید و گفتوگو آغاز شده است. متعارفترین شکل گفتوگو در جریان گفت و شنود متقابل شکل میگیرد نه در جریان یک سخنرانی و نه زمانی که شما با خودتان در حال گفت و گو هستید.
یادگیری با حرف زدن کسب نمیشود؛ چون در این حالت شما فقط اطلاعات را منتقل میکنید و چیزی دریافت نمیکنید تا به آموخته های شما اضافه شود. گوشهای خود را برای شنیدن آماده کنید تا روی اولین پلهی کسب مهارت ارتباط موثر قرار بگیرید.
۷- همدلی را جایگزین خودخواهی کنید:
من رهبران خردمندی را میشناسم که اعتقاد دارند انسان نباید ویژگیهای درونی و اخلاقی خود را با هیچ چیز معامله کند. یک ارتباط خوب زمانی شکل میگیرد که صراحت در افراد، با همدلی و توجه به طرف مقابل همراه باشد نه با تکبرِ ناشی از خودخواهی. این را بدانید که ارتباط همدلانه نمایانگر اصالت و شفافیت درون است که در حال حاضر کمتر در افراد و جوامع وجود دارد.
در ارتباطات خود با افراد دقت کنید که تکیه کردن به افراد قابل اعتماد و همدلی با آنها، به مراتب بهتر از ارتباط همراه با خودخواهی و توجه افراطی به خودمان است. هر چقدر طرفین رابطه بیشتر درگیر خودخواهی باشند، ارتباط شکنندهتر میشود. درک این اصل متقابل در ارتباطات، به نوبهی خود باعث میشود خشم به احترام و شک به اعتماد تبدیل شود.
۸- نانوشتهها را هم بخوانید:
این اصل به این معناست که تنها به چیزهایی که میبینید توجه نکنید. سعی کنید درک بالایی داشته باشید. همه چیز که نباید گفته شود! بعضی چیزها را دربارهی مسائل و افراد باید ناگفته بفهمید.
ویژگیهایی را که منعکسکنندهی یک رهبر بزرگ است در ذهن خود تصور کنید؛ آنها برای درک چیزهای گفته نشده، شنیده نشده و آنچه که شاهدش نبوده اند، توانایی خارقالعاده ای دارند. مثل این است که سفیدی های بین خطوط یک نوشته را هم میتوانند بخوانند. بنابراین میدانند مسیر رسیدن به پیشرفت، به معنی فاصله گرفتن از افراد و جامعهی تحت رهبری آنها نیست. چند لحظه چشمها و لبهای خود را ببندید و خوب گوش کنید؛ از اینکه قادر به درک چیزهای تازهای هستید شگفت زده میشوید.
9- روی موضوعی که میخواهید دربارهی آن صحبت کنید تسلط کافی داشته باشید:
دربارهی موضوعی که میخواهید صحبت کنید، اطلاعات بسیاری جمعآوری کنید (حتی اگر هنگام صحبت، از همهی آن اطلاعات استفاده نکنید). اگر دیگران احساس کنند که شما دربارهی موضوع صحبت میکنید ولی تخصص کافی ندارید، به ندرت پیش میآید که وقت خود را در اختیار شما بگذارند. اکثر افراد موفق، علاقهای ندارند به صحبتهای کسی گوش دهند که چیزی به آنها اضافه نمیکند.
حتما شنیدهاید که میگویند ((مهم نیست چه میگویید، اینکه آن را چگونه میگویید مهم است)). حقیقت مهمی در این جمله وجود دارد. من اینجا هستم تا به شما بگویم که اتفاقا این خیلی مهم است که شما چه میگویید. افرادی که دارای توانایی برقراری ارتباط موثر هستند، به هر دو مورد (اینکه چه میگویید و چگونه میگویید) اهمیت میدهند و این باعث میشود آنها در دام اینکه تبدیل به یک شخص صرفا پر حرف شوند، نیفتند.
۱۰- به تکتک افراد گروه اهمیت بدهید:
رهبران همیشه قرار نیست با افراد بهصورت تکنفره و اختصاصی ارتباط داشته باشند. یک فرد با مهارت برقراری ارتباط موثر، باید بتواند در نوع صحبت کردن و برخوردش انعطاف لازم را داشته باشد. باید بتواند با ۱۰ نفر یا ۱۰۰۰۰ نفری که در سالن کنفرانس حضور دارند، به راحتی صحبت کند بهطوری که هر فرد احساس کند با او به طور مستقیم صحبت میشود.
اگر در جایی هستید که با تمام افراد حاضر هم زمان مشغول گفت و گو هستید، باید بتوانید برای خود اعتبار کسب کنید و اعتماد افراد را جلب کنید. وجود تفاهم و ارتباط درست، کلید تعاملات موفق هستند.
درسهای رهبری که در اینجا گفته شد، در هر زمان و برای هر نوع ارتباطی مورد استفاده قرار میگیرند. زمانیکه میخواهید پیامی برای برقراری ارتباط ارسال کنید (بهطور مستقیم یا غیرمستقیم از طریق شخص سوم) مطمئن شوید که پیام شما درست و صحیح منتقل میشود، مستدل است و باتوجه به منطق کسب و کار، دارای اعتبار شناخته میشود.
مهمتر از همه این است که احساس کنید برقراری ارتباط، برای پرداختن به خود شما نیست و به منظور تعامل با دیگران صورت میگیرد. اگر در ارتباط، به طرف مقابل در حد متعارف اهمیت داده شود، تعدادی از مشکلات ارتباطی حل میشود و روابط شما پیشرفت میکند.
نکته:
آنچه در این نوشتار در مورد اصول برقراری ارتباط گفته شد، برای هر نوع ارتباطی صدق میکند.